کد مطلب:154062
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:138
خولی و سر ابی عبدالله
عمرسعد برای اینكه هر چه زودتر سر ابی عبدالله به ابن زیاد برسد و از پیروزی ظاهری كفر بر ایمان آگاهی یابد عصر عاشورا خولی بن یزید اصبحی را مامور كرد تا به اتفاق حمید بن مسلم سر حسین را به ابن زیاد برسانند، خولی با عجله و شتاب خود را به كوفه رسانید و جلو دارالاماره آمد مشاهده كرد كه در قصر بسته است مأیوسانه به خانه اش برگشت و سر حسین را زیر طشتی قرار داد و به نزد همسرش نوار حضرمیه كه نوبت او بود رفت.
از نوار دختر مالك بن عقرب حضرمی روایت شده كه چون خولی در بستر قرار گرفت پرسیدم: چه خبر؟ گفت: جئتك بغنی الدهر. «ثروت دنیا را برایت آوردم.» سر حسین در خانه است!
عجبا مردم با طلا و نقره برمی گردند و تو سر پسر دختر رسول خدا را آورده ای.
لا و الله لا یجمع رأسی و رأسك بیت ابدا.
«نه به خدا قسم هرگز سر من و تو در یك خانه جمع نخواهد شد».
از اطاق بیرون آمدم دیدم نور از زیر طشت به طرف آسمان مانند ستون متصل است و مرغان سفیدی اطراف طشت و در مسیر نور در پروازند.
فردای آن روز خولی سر امام علیه السلام را به دارالاماره نزد عبیدالله برد.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین. [1] .
[1] طبري 369:7 - نفس المهموم ص 382 - كامل 80:4 - ارشاد ص 243.